۲۲ اسفند ۱۳۸۸

سکوت


گفتم بگو

تو تنها سکوت کردی

تو تنها سکوت کردی

و من هنوز گوش فرا می دهم
در سکوت نیم شبان نیز تو را می شنوم
سکوتت نه زندان واژگان
که زندان دل است
دلی که در زندان سنگین سکوتت
به حبسی انفرادی محکوم شده است
سکوتت رساتر از هر فریادی
آواز تنهایی دلت را سر می دهد

بگو
بهنام س

۴ نظر:

  1. درود بهنام جان
    نمی دونم چرا اما هر چه میکنم تا شاید با عقل و منطق بتونم پیداش کنم به در بسته می خورم شاید ...
    راستی متنت هم خیلی قشنگ بود
    شاد و آزاد باشی

    پاسخحذف
  2. درود
    خیلی خوشحالم که خوشت اومد از جشن. هرگز فکر نمی کردم بتونم بعد از رفتن شماها کاونون را سر پا نگه دارم. احساس می کردم یه لجبازیه احمقانه برای منحل نکردنش داشتم و برای اینکه کم نیارم ادامه میدم. هنوز هم امیدوارم اشتباه نکرده باشم.
    درباره ی شعرت:
    زیبا بود اما خیلی تکراری، یه جر بازی تکراری با الفاظ. اما معناش عالی بود.

    پاسخحذف
  3. خوش به حال غنچه های نیمه باز

    بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک،
    شاخه های شسته، باران خورده، پاک
    آسمان ابری و ابر سپید،
    برگ های سبز بید،

    عطر نرگس، رقص باد،
    خلوت گرم کبوترهای مست...
    نرم نرنمک می رسد اینک بهار،
    خوش به حال روزگار!
    .
    .
    .
    ..
    ای دل من، گرچه- در این روزگار-
    جامه رنگین نمی پوشی به کام،
    باده رنگین نمی نوشی ز جام،
    نقل و سبزه در میان سفره نیست،
    جامت- از آن می که می باید- تهی است؛

    ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم!
    ای دریغ...
    .
    .
    .
    گر نکوبی شیشه غم را به سنگ؛
    هفت رنگش می شود هفتاد رنگ!
    "فریدون مشیری"

    درود گرامی، درود .....
    با امید و آرزوی سال نو باستانی- جهانی خوب و پر از شادی ها و موفقیت های چشمگیر برای خودت و تمام عزیزانت و البته وطن عزیزمان ایران

    پاسخحذف
  4. درود گلی
    یاد دکتر مصدق گرامی و بزرگ، گرامی تر و جاودانه تر از همیشه باد.
    با امید به روزی که بتوانیم در روز ملی شدن صنعت نفت جشن بزرگ برای دکتر و تمام بزرگانی که در این راه زحمت کشیدند به پا کنیم

    پاسخحذف