۳۰ مهر ۱۳۸۸

درود

آمده ام تا در راه نوشتن گام بردارم
هر چند کوچک
هرچند نا استوار
اما میخواهم بیاموزم
اما چونان کودکی که می خواهد راه رفتن بیاموزد
از زمین خوردن بیمی ندارم
نیک میدانم که:
"به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد"
ودر راه "عاشقی از سوز وساز گریزی نیست".

پس اینبار آمده ام که بمانم که بیاموزم که بیاموزانم

از عشقم به ایران تاریخ درخشان وپرفروغش
و تاریخ دردناکش
خواهم نوشت
واز امروزمان که در میان تاریکی ایستاده ام و در جستجوی روشنی
"دستها میسایم تا دری بگشایم"

و می نویسم از آنچه که رنجم می دهد و از آنچه دوستش میدارم.
به امید آزادی ایران